انقلاب، کودتا و اصلاح، اسلام انقلابی، انقلاب اسلامی، روحانیت، تداوم انقلاب اسلامی.
تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 360
1- تعریف انقلاب
انقلاب به حسب مفهوم لغوی، پشت و رو شدن و یادگر شدن است. تعبیر «انقلب علی وجهه»؛ یعنی، پشت و رو شد؛ برگشت و تغییر جهت داد.
مجموعاً در قرآن کلمه انقلاب، مفهوم «برگشتن» یعنی عوض شدن جهت رو و پشت یا زیر و زبر را می فهماند و با «رجوع» فرق دارد. برگشتن سنگ از هوا رجوع هست ولی انقلاب نیست. انقلاب در تعبیر قرآن؛ یعنی، رو در جهت پشت قرار گرفتن و پشت در جهت رو. کلمه انقلاب در قرآن حاوی مفهوم تقدس یا ضد تقدس نیست.
انقلاب در فقه و فلسفه اصطلاح خاص دارد غیر از اصطلاح لغوی که قرآن هم بر همان اصطلاح جاری است. در فقه در کتاب طهارت، انقلاب و استحاله را از مطهرات می شمارند. و گاهی نیز استحاله و انقلاب را دو چیز جدا به حساب می آورند.
در اصطلاح فلاسفه معنی انقلاب از این هم محدودتر است. فلاسفه انقلاب را در جایی می گویند که ذات و ماهیت یک شی ء لزوماً عوض شده باشد «1». فلاسفه اصطلاحاً تغییر کیفی را استحاله می نامند و «انقلاب» را تغییر ماهوی.
انقلاب در عصر ما یک مفهوم اجتماعی پیدا کرده است که با اصطلاحات فلسفی نزدیک است- نه با اصطلاح لغوی.
انقلاب در زمان ما معانی خاص دیگری پیدا کرده است. امروزه این کلمه، اصطلاح جامعه شناسی و فلسفه تاریخ است. عرب ها، انقلاب به معنی اخیر را «ثوره» می نامند و اروپایی ها «رولوسیون».
انقلاب به معنائی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگر شدن است، حتی نباید بگوییم دگرگون شدن، زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر بشود. به عوض باید بگوئیم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجود دیگر «2».
«انقلاب» عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه یعنی دگرگون شدن جامعه از بن و از بیخ و از اساس. به عبارت دیگر در هم ریختن نظم حاکم هرگاه با شدت و مقرون به نوعی عصیان و تمرّد و انکار و نفی و
تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 361
این همه می گوییم انقلاب، اگر از ما بپرسند انقلاب را تعریف كنید، انقلاب چیست، در جواب چه باید بگوییم؟ انقلاب چگونه پیدا می شود و عامل به وجود آمدن یك انقلاب چیست؟ مكتبها از نظر انقلاب سازی چگونه نقشهایی می توانند داشته باشند و بالخصوص اسلام به عنوان یك مكتب در ذات خودش دارای چه عناصر انقلابی است؟ انقلاب- معلوم است- عبارت است از این كه مردمی طغیان می كنند علیه نظمی و وضعی كه بر آنها حاكم است، برای به وجود آوردن یك وضع دیگر و نظم دیگر كه مورد آرزوی آنها و آرمان و ایده آل آنهاست.
فرق انقلاب با كودتا این است كه انقلاب ماهیت مردمی دارد ولی كودتا چنین نیست بلكه یك عده معدود كه مسلح و مجهز به نیرو هستند در مقابل یك قدرت دیگر كه آن هم احیانا مسلح است قیام می كنند. آنها هم وضع موجود را در هم می ریزند و وضع دیگری به وجود می آورند، اما اقلیتی علیه یك اقلیت دیگر قیام می كند؛ یعنی اقلیتی بر اكثریتی حاكم است، بعد اقلیت دیگری پیدا می شود و آن اقلیت را برمی دارد و خودش به جای آن می نشیند، اعم از این كه این دومی یك اقلیت صالح باشد یا ناصالح. به هر حال اكثریت مردم از حساب خارجند.
ما ایرانیها در دور و بر خودمان كودتاهای زیادی در عمر خودمان دیده ایم كه اگرچه نام انقلاب روی آنها می گذارند اما در واقع انقلاب نیست، كودتاست. در سال 1331 هجری (1952 میلادی) در مصر به قول خودشان انقلاب شد، ولی آن انقلاب نبود، یك عده افسر كه در رأسشان ژنرال نجیب و عبدالناصر بودند علیه حكومت موجود كودتا كردند و اسمش را انقلاب گذاشتند، اما ملت مصر انقلاب نكرد و لهذا با رفتن آن افسرها «كَأَنْ لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكوراً» چیزی وجود نداشت.
در سال 1299 در ایران خودمان سید ضیاء و رضا خان كودتا كردند ولی مردم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 197
از حساب خارج بودند، مردمْ كاری و انقلابی نكردند. در سوریه، عراق و پاكستان مكرر كودتا واقع شده، ولی اینها كودتاست و انقلاب نیست.
انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردمی كه محكوم یك نظام هستند و از آن نظام ناراضی و خشمگین اند علیه آن نظامِ حاكم برای این كه وضع مطلوبی كه آرمان آنهاست به وجود بیاید. و لهذا انقلاب در دنیا كم اتفاق افتاده.
انقلاب ایران یك انقلاب به تمام معنا واقعی است. در چند قرن معاصر غیر از انقلاب كبیر فرانسه و انقلاب اكتبر [روسیه ] انقلاب دیگری نیست كه نامش را بشود «انقلاب» گذاشت و بلكه انقلاب اسلامی ایران ماهیت انقلابی اش از آنها خیلی بیشتر است. واقعا مردمی با دست خالی و فقط با روحیه ی انقلابی علیه یك رژیمِ «در مقابل مردم خیلی قوی» قیام كردند و در قیام خود موفق شدند. گاهی انقلابهایی است كه حالت نیمه انقلابی و نیمه كودتایی دارد، یعنی اگر مردم انقلاب كرده اند در كنار آن مردم یك ارتش منظم و قوی وجود داشته، مثل این كه در روسیه لنین ارتش هم داشت، در چین مائو ارتش هم در كنار مردم داشت. ولی این تنها انقلاب ایران است كه مردم با دست خالی قیام كردند و اگر نظیری از این جهت بشود برایش ذكر كرد همان انقلاب صدر اسلام است. درباره ی این خصوصیات بعد هم ممكن است بحث كنیم. به هر حال انقلاب با كودتا فرق دارد و متفاوت است.
گفتیم كه انقلاب، عصیان و طغیان علیه نظم موجود و وضع موجود است. پس ریشه اش در نارضایی ها و خشمهای مردم از یك طرف و در آرزوها و طلبها و خواسته های مردم از طرف دیگر است؛ مردمْ ناراضی از وضع موجود و آرزومند وضع مطلوب اند. اما نكته این جاست: آیا نارضایی از وضع موجود و آرزومندی وضع مطلوب كافی است؟ نه. ممكن است مردمی از وضع خودشان ناراضی باشند، بسیار هم ناراضی باشند و وضع دیگری را آرزومند باشند و بسیار هم آرزومند باشند ولی هرگز انقلاب نكنند، برای این كه در همان حال دارای یك روحیه ی تسلیم و تمكین اند. ناراضی است اما در همان حال كه ناراضی است تسلیم آن قدرتی است كه بر او حكومت می كند. مظلوم است، احساس مظلومیت می كند ولی یك مظلوم مُنظلم و ظلم پذیر است. «آخ» می گوید، ناله هم می كند، شكایت هم می كند، گریه هم می كند، اما در عین حال انقلاب نمی كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 198